دکتر سید محمد فرزان

۱۴ آبان ۱۴۰۰ | ۱۲:۲۵ کد : ۱۵۲۴۴ معرفی مفاخر و نام آوران
تعداد بازدید:۱۰۲۶

علامه سید محمد فرزان به سال 1312 هجری قمری برابر با 1283 شمسی در قریه «سندادان » واقع در هشت فرسخی شرق بیرجند به دنیا آمد. نام پدرش، سید علی اکبر و نام مادر بی بی بزرگ بود. سید علی اکبر در میان مردم به امانت، پرهیزکاری و دیانت معروف بود او از طریق فروش قالی امرار معاش می کرد. علی اکبر از بی بی بزرگ صاحب سه فرزند شد دو پسر به نامهای سید محمد و سید حسن و یک دختر به نام بی بی فاطمه. سید محمد فرزند بزرگ سید حسن فرزند وسط و بی بی فاطمه کوچکترین فرزند بود. پدر سید محمد زمانی که او بیش از ده سال از از عمرش نگذشته بود (حدود 1323 هـ ق) در سن چهل و دو سالگی در سفر زیارت عتبات عالیات در شهر کربلا از دنیا رفت. بی بی بزرگ پس از درگذشت همسر، حدود چهار سال در روستای سندادان همچنان سکونت داشت و به تامین معاش و تربیت و تعلیم آنها همت نمود.

 

تحصیلات:

سید محمد و خواهر و برادر در سندادان به مکتب می رفتند و در کنار تحصیل به مادر در امر قالی بافی کمک می کردند. زمانی که سید محمد 14 ساله شد و سید حسن 12 ساله شد و دوره ی مکتب را به پایان رساندند بی بی بزرگ به سال 1327 هجری قمری با سه فرزند خود به شهر بیرجند رفت تا وسیله  ادامه تحصیل آنها را فراهم سازد. او به نزد دو روحانی بزرگ شهر یعنی حاج شیخ محمد باقر آیتی و حاج شیخ محمد هادی هادوی مراجعه نمود و از آنها خواست که تکلیف را در امر تحصیل مشخص کنند. هر دو مجتهد پیشنهاد کردند که یکی از پسران در مدرسه ی جدید (شوکتیه) و دیگری در مدرسه ی قدیم (حوزه علمیه) تحصیل کنند. شیح محمد چون بی بی بزرگ را با پسران در محضر خود دید، خاطره ورود مادر سید رضی و سید مرتضی بر شیخ مفید تجدید شده است و نوید داد که در آینده نزدیک هر دو برادر از دانشمندان و علمای طراز اول کشور در رشته ی تحصیل خود خواهند شد و الحق هم چنین است چرا که سید محمد در عالم ادب فارسی و عربی حدیث تفسیر و معارف اسلامی یگانه ی روزگار و سید حسن یعنی آیت الله تهامی در فقه. اصول علوم ادبی و عربی، حکمت و حدیث سرآمد زمان و مجتهد طراز اول شد. بدین ترتیب سید محمد فرزان در سال 1327 هجری قمری در مدرسه ی شوکتیه نام نویسی کرد. سید محمد فرزان چون در قریه ی سندادان خواندن و نوشتن قرائت قرآن و شرعیات و مقدمات علوم ادبی را فراگرفته، در کلاس دوم پذیرفته شد. اما از حساب هندسه، جغرافیا، تاریخ و علوم طبیعی به علت اینکه این علوم در مکتب تدریس نمی شد اطلاعی نداشت. اما به جهت داشتن استعداد سرشار و حافظه قوی در سه ماه نخست خود را به پایه سایر شاگردان در این دروس رسانید. هنوز نیمی از سال 1327 هجری قمری سپری نشده بود که سید محمد نیروی ادراک و فهم و نبوغ فکری خویش را بروز داد. بطوری که توجه مدرسان مدرسه شوکتیه را جلب نمود و با مبصر کلاس که حدود سه سال مقدماتی عربی را در مدرسه قدیم فراگرفته بود رقابت می کرد و حتی از او پیشی گرفت او در سال سوم، چهارم، پنجم و ششم درخشنده ترین شاگرد مدرسه شناخته شد و با معلمان خود به بحث می پرداخت. فرزان در مدرسه بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه کتابهای موجود و مجله های المقتبس، المقتطف، المنار و الهلال می کرد. فرزان در هیجده سالگی مدرسه شوکتیه را به پایان برد. در پایان سال ششم تحصیلات کتابهای مدرسه شوکتیه یا در نیمه آن مادر سید فرزان قصد گزاردن حج بیت ا... الحرام نمود. سید محمد همراه مادر از طریق عشق آباد روسیه، ترکیه، لبنان، و شام به سوی مکه معظمه و مدینه منوره روی نهاد و مراسم حج را انجام داد. قافله سالار این کاروان شخصی به نام حاج سید علی آقا مجتهد سندادانی بود که بعدها سید محمد با دختر او ازدواج کرد و در بازگشت از حج در شهر حلب مادر رسید وفات یافت. او پس از تکفین و تدفین مادر در همان شهر به بیروت رفت و مدت کوتاهی که در آن شهر بود کتابهایی چند از کتابفروشی های آنجا خرید و به ایران آورد. فرزان پس از بازگشت از سفر به قولی حدود چهار سال در مدرسه معصومیه بیرجند تحصیل کرده است. در ادامه فرزان به مشهد مهاجرت کرده و در حلقه درس استادانی همچون ادیب نیشابوری، حاج آقا حسین قمی و آیت الله خراسانی قرار می گیرد. فرزان چون به فتق مبتلا بوده است نمی توانسته در برابراستاد دو زانو بنشیند؛ بنابراین تمام ساعات تدریس درس استاد را روی پا می ایستاد و به سخنانش گوش فرا می داد. علامه فرزان گفته است: من مطلبی را که ادیب نیشابوری تدریس می کرد به خوی می دانستم اما می خواستم از طرز بیان و شیوه سخنوری او استفاده کنم و از این رو به حلقه درس وی حاضر می شدم. فرزان صرف نظر از زبان عربی به زبان های انگلیسی و به ویژه فرانسه مسلط بود و اغلب متونی را به فارسی ترجمه می کرد.

 

ازدواج فرزان و فرزندان او:

فرزان در بازگشت از سفر حج با دختر حاج سید علی آقا مجتهد سندادانی که در سفر مکه در معیت بود ازدواج کرد. همسر فرزان زنی دیندار و شایسته و صبور بود که تا هنگام مرگ یار و مددکارش بود. خداوند از این همسر مهربان دختری به او عطا کرد. فرزان نام وی را رخشنده نهاد. خانم رخشنده نیز همچون پدر، زنی فاضله و نجیب می باشد. گویا علامه پسری هم داشته اند که به بیماری آبله در گذشته است.

تدریس در مدرسه شوکتیه و مدیریت مدرسه:

علامه پس از تحصیل علوم قدیم در مشهد در سال 1297 خورشیدی به بیرجند بازگشت و به تدریس در مدرسه ی شوکتیه پرداخت. موارد تدریس وی ادبیات فارسی و عربی و معانی بیان بوده است. فرزان برای مدتی ریاست دبیرستان شوکتیه را عهده دار بوده است. در همین هنگام بنا به دستور رئیس فرهنگ وقت (آقای مرتضی مدرسی) مبنی بر تنظیم تاریخچه مدارس و فرهنگ شهرستان ایشان مسئوول جمع آوری قسمت های تاریخی و شرح حال دانشمندان، شاعران و بزرگان و همچنین مدارس قدیم شهرستان می شود.

 

عزیمت به سیستان:

مدتی از تدریس علامه در بیرجند نمی گذشت که در همان سال 1279 خورشیدی مامور سیستان شد. مرحوم ذبیح الله ناصح نوشته است: پس از آنکه اسدی و باصر السلطنه از رفتن من به سیستان مایوس شدند سراغ آقایان فرزان رفتند و ایشان را راضی به مسافرت نمودند. آقای فرزان قریب نه سال در سیستان بود. او در سیستان به تشکیل چند مدرسه همت گماشت. به جهت اعتماد اهالی سیستان به علامه و اصرار آنها در سال 1307 پیشنهاد کاندیدا شدن برای مردم سیستان را پذیرفت. اما پیش از روز رأی گیری به دستور تهران، ماموران محلی او را دستگیر کرده و به شکلی فجیع به مشهد فرستاده شد و علامه با برادرش آیت الله تهامی پس از خاتمه یافتن انتخابات به بیرجند بازگشتند. استاد باستانی پاریزی می نویسد: اتفاقاً یکی از مواردی که استاد فرزان را از مهلکه حسن شهرت حدیث خیر نجات داده عدم توفیق او در انتخابات سیستان بوده است.

ریاست اداره معارف بنادر جنوب:

در سال 1309 خورشیدی فرزان از طرف وزارت معارف و اوقاف به ریاست اداره معارف بنادر جنوب منصوب شد. تا سال 1314 خورشیدی در شهرهای بوشهر، بندرعباس و جزیره های خلیج فارس به گسترش آموزش و فرهنگ و تاسیس مدارس اشتغال داشت. ضمن اینکه او فرصت یافت مطالعات عمیق خود را در آن دیار تکمیل نموده و علامه ای از کار درآید. البته در این ماموریت به بیماری مالاریا مبتلا شد و اثرات این بیماری مزمن تا پایان عمر او را رنج داد. در سال 1314 استاد از بند بوشهر به تهران آمد. اما توقف او در پایتخت چند ماهی طول نکشید و به ریاست فرهنگ شاهرود برگزیده شد.

ریاست اداره ی معارف شاهرود:

حدود یک سال یعنی از سال 1314 تا 1315 خورشیدی ریاست اداره فرهنگ شاهرود به عهده علامه فرزان بوده است. علامه فرزان در فاصله سالهای 1315 تا 1317 خورشیدی به معاونت فرهنگ قائنات و سیستان بلوچستان منصوب شد. ضمناً تا سال 1320 برنامه های مدارس زابل و زاهدان زیر نظر و تایید اداره معارف بیرجند تهیه و تنظیم می شده است.

تدریس در دبیرستان مشهد:

سال 1317 استاد فرزان به مشهد منتقل شد و در دبیرستان مشهد مشغول به تدریس گردید. این کار تا سال 1320 خورشیدی به طول انجامید.

ریاست فرهنگ و اوقاف بیرجند و قائنات:

علامه در شهریور سال 1320 خورشیدی به ریاست فرهنگ بیرجند و قائنات منصوب گردید و بیش از ده سال در این منطقه به خدمت مشغول بود. فرزان با مساعدت مردم حدود سی و چند باب دبستان در نقاط مختلف تاسیس کرد. تا سال 1331 این مسؤؤلیت را داشت و در این سال به تهران منتقل شد.

علامه فرزان در تهران:

در سال 1331 استاد فرزان به پایتخت منتقل شد. ایشان در مؤسسه وعظ و خطابه و دانشکده های معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) و ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در این هنگام صیت شهرت و فضل و دانش علامه در افواه پیچیده بود. مقاله های محققانه و انتقادات بجا که بر آثار برخی از مشاهیر عصر می نمود او را بر سر زبان ها انداخت. او با دانشمندان بزرگی همچون جلال همایی، محیط طباطبایی، حبیب یغمایی، مجتبی مینویی، اسلامی ندوشن و ایرج افشار مصاحبت داشت و آثار ارزشمند خویش را در مجله های یغما، راهنمای کتاب و ارمغان منتشر می ساخت. هفته ای یک روز به دفتر مجله ی یغما می رفت و در آنجا با نویسندگان به مذاکره و مباحثه می پرداخت. فرزان که از خود خانه ای نداشت در منزل داماد خود آقای سیادت زندگی می کرد و آنجا محل آمد و رفت استادان و دانشمندان بود (روزهای جمعه) بیرجندی های ادب دوست و دوستان نزدیک به دیدارش می شتافتند. در سال 1330 خورشیدی وزارت فرهنگ وقت طی بخشنامه ای به تمام معلمان توصیه کرد که نظرات خویش را درباره کتابهای درسی به وزارت متبوع کتباً اعلام دارند. فرزان درباره معایب کتب درسی نظرات جامعی تنظیم نمود و راه اصلاح آنها را نیز پیشنهاد کرد. نظرات صائب علامه به شورای عالی فرهنگ ارجاع شد. شورای عالی فرهنگ استاد سید حسن تقی زاده را مامور بررسی دقیق پیشنهادهای آموزشی فرزان نمود و تقی زاده آنها را مورد مطالعه قرار داد و کلیه پیشنهادهای فرزان را مفید و ضروری تشخیص داد. در سال بعد 1331 وزارت فرهنگ جهت تصحیح و انتخاب کتب درسی کمیسیونی را تشکیل داد که مرکب بود از سید محمد فرزان، سید محمد طباطبایی و مجتبی مینویی و از ایشان خواسته شد تا کتابهایی را برگزینند که بطور موقت در مدارس تدریس شود تا به تدریج در سالهای بعد کتابهایی بر مبنای اصول تعلیم و تربیت نوشته و منتشر گردد. مرحوم احمدی او را کارمند عالی رتبه وزارت فرهنگ معرفی می کند. تا سال 1338 علامه در تهران بودند.

فرزان در بابلسر:

 آقای سیادت داماد علامه که کارمند بانک عمران بود در سال 1344 از تهران به شهر بابلسر منتقل شد استاد فرزان نیز به آنجا مهاجرت کرد. تا سال 1347 فرزان در بابلسر بود. حال استاد در آنجا بهتر شده بود و می گفت آب و هوای بابلسر با مزاجم سازگار است.

بازگشت فرزان به تهران:

دو سال آخر عمر استاد در تهران بود چرا که داماد ایشان مجدداً به تهران انتقال یافت. در آخرین سال حیات غالباً بیمار و حتی نزدیک به هشت ماه در بستر بود و به زحمت به ادای فریضه نماز که تا دم واپسین دقت داشت نشود، می پرداخت. با وجود بیماری در بستر مطالعه می کرد و بر کتابها حاشیه نویسی می نمود.

وفات فرزان:

در سالهای آخر عمر فرزان در سر خود فشاری احساس می کرد. گویا قلب نمی توانسته خون را بدرستی به مغز برساند و او زود خسته می شد. علاوه بر این که در پانزده سال آخر حیات بر خلاف دوران جوانی که سالم و تندرست و ورزشکار بوده نحیف و لاغر شده بود. پزشکان مورد اعتماد و علاقه ای دو نفر از شاگردان او بودند. آقایان دکتر محمد حسین اعتمادی و دکتر هادی فرزانه که بر بالین استادشان حاضر شده و او را مداوا می کردند. چند روز پیش از مرگ استاد دکتر فرزانی حال او را وخیم یافت. او را به بیمارستانی برد که خود رئیس بخش جراحی آن بود و با کمک دکتر اعتمادی تلاش خود را بکار بستند تا علامه را از مرگ نجات دهند اما معالجات سودمند واقع نشد و در حدود ساعت ده بعداز ظهر روز یکشنبه 23 فروردین ماه 1349 برابر پنجم صفرالمظفر 1390 هجری قمری زمانی که دکتر تهامی برادر زاده ایشان بر بالینش حضور داشت دار فانی را وداع کرد. بنا به پیشنهاد استاد جلالی نائینی، قرار شد که علامه در تهران دفن شوند تا هراز چندگاهی بر سر مزارش گرد آیند. بنابراین در چند متری مرقد حضرت عبدالعظیم و پهلو به پهلوی ابوافتح رازی، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، علامه قزوینی، عباس اقبال و تنی چند از دانشمندان دیگر دفن گردید.

دیانت فرزان:

علامه سید محمد فرزان به تمام معنی فردی مسلمان و دوستدار اهل بیت بود. آیات قرآن را حفظ داشت و در صحبتها و تحقیقات به آنها استناد می جست. نماز و عبادتش هرگز ترک نمی شد. حتی نماز را با قرائتی زیبا می خواند. اعتقادش از روی مطالعه و تحقیق بود. ابراهیم صهبا از شاعران و نویسندگان معاصر می نویسد: فرزان ما همیشه به دینداری و اطاعت و پیروی صمیمانه از مذاهب شیعه و ولایت علی بن ابی طالب (ع) ارشاد می نمود. فرزان حتی شاگردان خود را پیوسته پند می داد که از قرائت قرآن غفلت نکنند و می فرمود: مستحب است که هر مسلمانی صبحها بعد از انجام نماز یک حزب یا چند صفحه یا لااقل چند آیه از قرآن را تلاوت کند.

خدمات فرزان و نوع دوستی:

همانطور که ذکر شد استاد در طول حیات با برکت خویش منشأ خدمات فراوان برای شهر و میهن خود گردید. سی و چهار مدرسه در بیرجند و تعدادی نیز در سیستان توسط وی ساخته شد. دکتر جمال رضایی به دبستان پرویز که یکی از بهترین و معتبرترین دبستان ها بوده و در زمان مسئولیت علامه ساخته شده اشاره می کند. علاوه بر این خدمات مادی، تربیتی شاگردان برجسته که خود طلایه داران عالم و دانش کشور هستند از این جمله است. نیز وجود مقاله ها و بررسی کتب درسی مدارس کشور از خدمات معنوی استاد به شمار می روند. محمد علی منصف در مورد تاسیس مدارس توسط فرزان می نویسد: بعد ها که شادروان امیر شوکت الملک بر آن شد که در سیستان و بلوچستان نیز به ترویج معارف و تاسیس مدارس جدید بپردازد علامه فقید سید محمد فرزان را نامزد این خدمت کرد و از او خواست به تاسیس مدارس جدید اقدام نماید و او با یاری های مادی و معنوی بی دریغ امیر قائن مدارس جدیدی در سیستان احداث و بنیان نهاد و با علاقه و ایمان به تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان سیستانی همت گماشت. از خدمات دیگر علامه عضویت در بنگاه خیریه آبلوله بیرجند می باشد. وی از اعضای سی نفره هیات موسسان این بنگاه خیریه بوده است. افزون بر این اقدامات خیرخواهانه استاد تاسیس انجمن خیریه آموزش و پرورش سادات سندادان بود. اعضای این انجمن که غالباً سندادانی و بیرجندی بودند تعهد کردند پنج درصد درآمد ماهانه خود را به انجمن مذکور جهت آموزش اطفال بی بضاعت سندادان پرداخت نمایند. با اینکه علامه وضع مالی خوبی نداشت و درآمد او همان حقوق اندک معلمی بود با این وجود از کمک و مساعدت به شاگردان بی بضاعت و مردم مستمند دریغ نداشت. روزی در مجلس روضه خوانی فردی مستمند در کنار منبر از حاضران کمک خواست اما کسی به او اعتنایی نکرد علامه به او گفت: آقا! تشریف بیاورید من احتیاج شما را برآورده می کنم و مقدار پول معتنابهی به آن فقیر داد. استاد زمانی که در تهران بود مرتباً از توده های فقیر و بی خانمان جنوب شهر سخن می گفت در سالهای آخر عمر از همه چیز جهان بریده و به خدای خویش پیوسته بود. مقام و پول در برابر او مفهوم نداشت . قسمت عمده حقوق بازنشستگی خود را به انضمام درآمدهای اتفاقی به فقرا می بخشید و پیوسته پروردگار را که علایق دنیا را از دل بیرون کرده است شکر می گفت.

فرزان بی مدرک:

استاد جلال نائینی در شرح حال علامه به خاتمه یافتن با موفقیت درس استاد در کلاس ششم اشاره دارد. اما همکلاسی استاد مرحوم ذبیح الله ناصح به عقب افتادن درس او اشاره می کند. استاد مجتبی مینوی نیز در نداشتن مدرک و تصدیق او را ذکر می نماید و می نویسد: « فرزان و امثال او محصول و فرزند نوع خاصی تعلیم و تربیت هستند که در ایران دوران آن رو به زوال است. در آن روزگار کسانی دنبال آموختن می رفتند که واقعا استعداد فراگیری و مهذب شدن را داشتند و دانش را برای دانش و فرهنگ را برای فرهنگ می خواستند نه از برای گرفتن تصدیق و رسیدن به مرتبه و مواجب. از آن روز که مرسوم شد بر روی اوراق بزرگی با نشان رسمی دولت ایران و موسسات تعلیم و تربیت ایران اسنادی به دست کسانی بدهند و در آن سندها در طی عباراتی چاپی با اسمهایی که دستی بینابین آنها اضافه می کنند، اجازه دخالت در معقولات داده و در آخر آن گفته شود که از مزایای قانونی آن استفاده نمایند، تحصیل و علم و سواد در خطری بزرگ افتاده است و بیم آن میرود که بالمره منقرض گردد ... بیایید آتش در این دیپلم ها بزنید و قوانینی که حقوقی به ازای آن ها قائل شده است به دریا افکنید تا مردم مملکت جز برای آموختن به دانشگاهها نروند و علم را فقط برای علم بیاموزند و آنچه را که فعلا به پشتیبانی تصدیق رسمی ادعای داشتن آن را می کنند واقعا بدانند یا دعوی آن را نکنند. در چنین روزگاری سید محمد فرزان شروع به کار کرد . ابتدا تحصیل او در یکی از همان مدارس بود که باید قاعدتا منجر به مدارس دیگر و منتهی به گرفتن تصدیقی شود تا بتواند با قوت آن بر منصبی بنشیند و دیگر محتاج فراگرفتن چیزی نباشد و از عهده آموزندگی آن بر نیاید. اما حسن تصادف او را از خطر نجات داد. تصدیق و دیپلم نگرفت و از آموختن باز نماند. البته نه هر کس که از گرفتن تصدیق و دیپلم باز ماند با علم و سواد می شود و به مرتبه ی فرزان می رسد. ولی از ده هزار نفر همه که به رتبه دکتری و مقام استادی رسیده اند ده تن نمی توان یافت که در عمق فکر و حسن و ذوق و کثرت علم هم رتبه مرحوم فرزان باشند... مردان دانش همگی خود ساخته بوده اند و مرحوم فرزان یکی از دانشمندان بزرگ خود ساخته بود ...»

تالیفات فرزان:

استاد مینوی درباره تالیفات علامه می نویسد: کثرت وسواس او در صحیح بودن نوشته ها مانع از این شده است که تالیف و تصنیفی بکند. ولی در نوشتن بسیاری از کتاب ها که مولفین و مصححین آنها از آن مرحوم استشار کرده اند، دخیل و سهیم بوده است. با این حال ایشان مقاله های محققانه و انتقادی در مجله یغما، راهنمای کتاب و ارمغان درج شده که بعدها در کتابی تحت عنوان مقالات فرزان به چاپ رسیده است. تعدادی از مقالات به شرح ذیل می باشد:
- در اطراف کلیله و دمنه ی بهرام شاهی - نظری به حواشی کلیله و دمنه - نظری در حواشی مرزبان نامه - تصحیحی درزبان نامه - نظری در تصحیح چهار مقاله - چند نکته در تصحیح دیوان حافظ - صورت صحیح بیت حافظ - معنای دو بیت از حافظ - امثال قران کریم - معنای کلمه ی کضیم - راجع به ترجمه قرآن مجید ( کلما ، عبارات و احیانا آیات تمامی که از قلم ترجمه افتاده است، غفلتها و سهو القلمها، اغلاط و اشتباهات) - ترجمه قرآن از پاینده - درباره ترجمه قرآن - یادداشت های متفرقه در باب بوستان سعدی - معنای بیتی از سعدی

فنون تدریس فرزان:

علامه روشهای تدریس متنوعی را در کلاس ها اجرا می کرد، روش های پرسش و پاسخ گروهی، سخنرانی و حتی روش مباحثه طلبگی. دکتر محمد حسن گنجی، پدر علم جغرافیای ایران و از شاگردان برجسته علامه می نویسد: فرزان در تدریس زبان و ادبیات فارسی و عربی هرگز به کتاب و جزوه و آنچه در برنامه گنجانده شده بود، اکتفا نمی کرد. با وجودی که مجلات آخر مجانی الادب و کتاب (کتب) صرف و نحو عربی و معانی بیان که بیشتر چاپ بیروت بود، متون درسی ما را در سیکل دوم ادبی آن روز بیرجند تشکیل می داد، او همواره به تفسیر قرآن می پرداخت و یک سال تمامی عهد نامه معروف مالک اشتر را به ما تعلیم داد و برای ما تفسیر کرد. مرحوم فرزان از ما می خواست که مقالاتی از مجلات المقتطف، ایرانشهر، فرهنگستان و روزنامه حبل المتین که همه در خارج از ایران چاپ می شد مطالعه کرده و خلاصه اش را در کلاس بیان کنیم. او در کلاس ما را به بحث آزاد تشویق می کرد و همواره روی اصول اسلامی و آزادی تکیه می کرد. از خصائص بزرگ او این بود که درب این دنیا را بی مضایقه به روی همه گشوده بود و همانطور که عاشق مطالعه و خواندن بود، به آموزش و پرورش هم عشق می ورزید و در نتیجه در هر مرحله که دست به تدریس می زد از آموزش مقدمات در مدارس ابتدایی سیستان گرفته تا دوره های فوق لیسانس و دکتری در دانشگاه تهران معلمی موفق بود . فرزان در کلاس های درس بسیار دلسوز و مهربان بود. دکتر گنجی درباره اولین برخورد خود با استاد در کلاس می نویسد: استاد در همان لحظه اول چنان برخورد انسانی و پدرانه از خود نشان داد که تمام شاگردانش تا روزهای آخر حیات او، خود را بنده و مطیع او می دانستند. روش های تدرس و هنر معلمی دکتر فرزان را از زبان دکتر اسماعیل رضوانی نقل می کنیم: فرزان در هنر معلمی یگانه بود. به محض اینکه شاگرد او برای اولین بار در حضور او به سخن می گفت، عیب و هنرش را درک می کرد و متناسب با قدرت فهم او تدریس می نمود . محال بود نکته مجهولی برای شاگرد در درس او باقی بماند. چنان با شاگردان خودمانی می شد که شاگرد در ابراز تمام دردهای درونی و راز های زندگی با او بی پروا می گردید و بی باکانه در حضور او سخن می گفت و از اینکه استاد از بی سوادی و بی اطلاعی و یا یکی از نقاط ضعف او پی ببرد ابائی نداشت و اگر شاگردی مطلبی را که در جلسه قبل فرا گرفته بود فراموش می کرد نمیرنجید و با سعه همان مطالب را دوباره تکرار می کرد . به همین جهت هر شاگردی در همان جلسه های نخستین دلباخته او می شد و محبت او در اعماق عروق و اعصاب شاگرد چون روح حیات جریان می یافت. وقتی تدرس خود را آغاز می کرد شاگرد خود را قطره ای ناچیز در برابر دریا می دید و وقتی مرخص می شد، بی اختیار بر دست و پای او می افتاد و مشتاقانه بوسه بر می گرفت. او نیز متقابلا پیشانی شاگرد را بوسه می زد. دکتر محمد حسن گنجی استاد دانشمند دانشگاه و مدیر کل سابق هوا شناسی و معاون سابق وزارت راه که خود از نوادر و افتخارات کشور ماست مدت ها پیش مقدمه ابن خلدون را می خواند و هر وقت به حضور فرزان می رسید در برابر تخت خواب او زانو میزد و بر دست او بوسه می داد.

علامه فرزان و دیدگاه فرزانگان درباره ی او

استاد مجتبی مینوی می گوید: آن مرحوم (تقی زاده) در حق فرزان همیشه می گفت و می نوشت که این مرد علامه است و وقتی که او این لغت را درباره شخصی به کار می برد، صرف لقلقه زبان و لقب خالی از معنی نبود. از برای او علامه لفظی سنگین و گرانبها بود که در عمر خود فقط در حق عده ای معدود به کار برده بود و می برد: یکی محمد قزوینی بود و دیگری محمد فرزان. همین بود اثری که ملاقات با فرزان در مجالس متعدد در اداره کل نگارش وزارت فرهنگ در منزل آن مرحوم در خاطر من گذاشت که فرزان واقعا بحری است زخّار و علامه ای بلند مقدار. استاد محمد علی اسلامی ندوشن نیز درباره علامه فرزان چنین نگاشته است: دقت نظر و وسعت معلومات استاد فرزان از مقاله های مختلفی که در مجله یغما و بعضی مجله های دیگر انتشار داده آشکار می شود. فرزان کم نوشته است اما آنچه گفته و نوشته انگشت شمار هستند کسانی که بتوانند بگویند و بنویسند. در جای دیگری می نویسد: باید اعتراف کرد که در جامعه امروز ما افراد قابل احترام کمیاب شده اند و یکی از این کمیاب ها به نظر من سید محمد فرزان است. فرزان یکی از افراد معدودی است که چون بروند دیگر جانشین نخواهند داشت. استاد زین العابدین راهنما درباره ی علامه سید محمد فرزان چنین بیان می دارد: آیات شریفه قرآن و احادیث نبوی و روایات صحیح را اغلب حفظ داشت و در زبان عربی بسیار توانا بود. مخصوصا در صرف و نحو و بیان آن... با این همه تعمق او در فرهنگ اسلامی و نقد و تحلیلی که در این رشته از او دیده ام، کتاب مستقلی از او ندیده ام. اما شرح و تفسیر هایی که در کتاب های ادبی مختلف از قبیل کلیله و دمنه، مرزبان نامه و غیره نوشته و آنها را تصحیح کرده، خدمت بزرگی به عالم ادب فارسی انجام داده است... من تکرار می کنم که جلد اول تفسیر و ترجمه قرآن کریم را به کمک و یاری ادبی ایشان به چاپ رسانده ام. پرفسور محمد حسن گنجی فرزان را گوهری ناشناخته عنوان کرده و درباره وسعت دانش و معلوماتش چنین می نگارد: وسعت معلومات و احاطه مرحوم فرزان به علوم و حکمت و ادب اسلامی تا به پایه ای بود که همین سالها بعد در میان دانشمندان تهران جایی باز کرد و شناخته شد. عده ای از سرشناسان قوم او را به حق علامه تحریر خواندند و من شکی ندارم که فرزان در زمان خود در زمینه های علمی و ادبی و تاریخی اسلامی بی نظیر بود. او دنیایی از علم را در سینه کوچک خود جا داده بود. دکتر گنجی در خاطرات خود از دیدار استاد عباس اقبال آشتیانی و علامه فرزان در منزل خود نقل می کند که چگونه علامه فرزان اشتباهات کتاب اقبال را به او گوشزد می کند و اقبال می پذیرد که در چاپ های بعدی این اشتباهات را که به جهت استفاده از کتب مستشرقین بوده است، اصلاح نماید و سپس دست علامه را بوسیده و علامه نیز با محبت سر اقبال را بوسه می زند. دکتر محمد اسماعیل رضوانی در مورد تبحر استاد می نویسد: علامه از مطالعه کتبی که درباره ادبیات عرب در کشور های عربی مانند مصر و لبنان تالیف می گردید، غفلت نداشت و به موازات آن ادبیات عرب را در دوره جاهلیت به خوبی فرا گرفته بود. به طوری که معلقات سبع را با قدرت خاصی تدریس می کرد. علاوه بر فقه اللغه، مراسم و آداب و بطوری که داتی را که عرب ها در آن روزگار داشتند به خوبی می دانست. یعنی تاریخ سیاسی و اجتماعی عرب را در حد کمال مطالعه کرده بود. استاد باستانی پاریزی نویسنده برجسته درباره علامه فرزان می گوید: من متاسفانه سعادت دیدار بسیار با استاد فرزان را نداشتم. تنها در جلسات معدودی از جلسات هفتگی مجله یغما که در یکی از روزهای هفته در دفتر مجله - خیابان ظهیر الاسلام – تشکیل می شد، ایشان را زیارت کرده ام و جهانی را در گوشه ای دیده ام. دکتر جلالی نائینی که از دوستان نزدیک علامه بوده است درباره ی ایشان چنین می نگارد: فرزان به راستی خداوند علم و ادب و اخلاق و فضیلت و تقوا و نمونه یک انسان عالی محسوب می شد. و در جای دیگر ذکر می کند که: من کمتر مربی و معلم و استادی را به تواضع و دلسوزی و وسعت علم و فضل در رشته فارسی و عربی و معارف اسلام همچون فرزان دیدم و شاید در قرن اخیر از این حیث در بین ارباب علم کم نظیر می باشد.

فرزان نقاد:

بخش زیادی از عمر علامه صرف نقادی کتب تالیف شده توسط بزرگان و نیز کتابهای درسی آموزش و پرورش سپری گشت که به جا بوده است. آقای اداره چی گیلانی در مقدمه مقالات فرزان می نویسد: از مطاوی مقالات استاد، نهایت درجه استقصا و تتبع و قدرت استدلال و حسن تعلیل و توجیه و کمال مهارت و قدرت در توضیح مشکلات نمودار است. استاد برجسته مجتبی مینوی در زمینه مقالات انتقادی علامه می گوید: بنده بر فضایل مرحوم فرزان به دو واسطه واقف شدم یکی به واسطه مقالات انتقادی ایشان که در مجلات منتشر می گردید و دیگری به توسط آنچه از دوستان خود و از آنها که مستقیما از مرحوم فرزان برخوردار شده بودند. استاد مینوی در جای دیگر از کار استاد فرزان اظهار تاسف می کند: اما موجب تاسف است که نه کلیه آنچه مورد انتقاد دانشمند شد، شایستگی آن را داشت که وقت گرانبهای چنان مردی صرف گرفتن اغلاط آن گردد. مانند ترجمه ای از قران کریم و کتابی در امثال قران نه بدان سبب به آنها متوجه گردید که مستحق توجه او بودند بلکه بدان سبب که آنها را نویسندگان آنها درباره کتاب بزرگی نوشته بودند که از برای مسلمانان گرامی ترین و برترین کتابها به شمار می آمد. اما جلالی نائینی ار کار استاد دفاع کرده و می نویسد: سید محمد فرزان بی تردید ناقد برجسته و کم نظر عصر حاضر به شمار می رفت و با استعداد ذاتی و خدادادی و وسعت اطلاع و دانش خود به صرافی و سره کردن سخن و متون فارسی و عربی می پرداخت و نظراتش غالبا صائب و حجت بود.

فرزان و کتاب:

علاقه استاد بعد از خانواده به کتاب و جمع آوری آنها بود. او همه اوقات فراغت خویش را صرف مطالعه کتاب می کرد. هر کتابی را که مطالعه می نمود مورد نقادی قرار می داد و با خط زیبا حاشیه هایی بر آن می نوشت.

فرزان ادب دوست

علامه فرزان توجه وافر به آثار شاعران قاینات و بیرجند داشت. استاد با شاعران معاصر خود آیت ا... حاج شیخ هادی، آیت ا... شیخ محمد حسین آیتی ، بدیع الزمان سری و ابراهیم صهبا بسیار مانوس بود. یکی از شاعران قاینی که ار نعمت چشم محروم بود، بدیع الزمان سری است. علامه نه تنها خود برای این شاعر نابینا کتاب های ادبی می خواند، بلکه دیگران را تشویق به این کار می کرد تا ذهن شاعر را درباره شعر و شاعری پرورش دهد. سری دوبیتی های زیبایی برای علامه سروده است که به یکی از آنها اشاره می شود: عمو "فرزان" که خود مو مهربونه چنو که دل مومه "فرزان" چنونه اگر پرسی زمو "فرزان" کدومه ز"سندادان" و از خوبان زمونه فرزان با تمام قدرتی که در نویسندگی و در بیان معنی و مفاهیم و معانی و در حل مشکلات نظم و نثر فارسی داشت، شعر نگفت. شاید در تمام عمر یک رباعی گفته باشد و آن هم در جواب مرحوم سری شاعر نابینای قاینی. در یکی از سال ها به مناسبت عید نوروز، سری این رباعی را از قاین به فرزان تلگراف زد: ای سید و ای سرور ابرار سلام وی راحت بخش روح احرار سلام بر حضرت توزبنده بعد از تبریک یک بار نه ده بار نه صد بار سلام فرزان پاسخ داده بود: بخشایش حق رحمت دادار علیک تبریک و ثنا از در و دیدار علیک نوروز نه، هر روز به تو از مخلص یک بار نه ده بار نه صد بار علیک.فرزان نه تنها به آثار قلمی توجه داشت بلکه به آثار گذشته نیز علاقه مند بود.مثلا به اشعار ملا صبوحی که دارای نصایحی به زبان محلی بیرجند می باشد، علاقه وافری داشت.

فرزان و بی اعتنایی به دنیا و مناعت طبع

فرزان هرگز به فکر جمع آوری ثروت و مکنت دنیا نبود.زیرا فضیلت انسانی را در فضل و کمال می دانست نه جاه و منال. او نقل می کند زمانی در مشهد اقامت داشتم، زندگی را بسیار سخت می گذرانیدم.به طوری که من لباسهایم مندرس شده بود. روزی در یکی از کوچه های مشهد با لباس کهنه می گذشتم. ابری تصور کرد من گدا هستم. خواست مبلغی به من بدهد. گفتم ببخشید من گدا نیستم و از من گذشت. علامه فرزان دانشمندی آزاده و عملا درویشی پاکباز و متشرعی بی نیاز به مقام و زخارف و اموال دنیوی بود. زمانی که از دنیا رفت جز کتابخانه ای کوچک هیچ چیز نداشت و نمی خواست داشته باشد. بی نیازی و بی اعتنایی او به مال و منال و جاه و مقام به حدی بود که در طول خدمت فرهنگی خویش برای تسجیل رتبه و پیشینه خدمت اداری و دبیری و استادی دانشگاه تهران شخصا اقدام نکرد و در نتیجه زمانی که بازنشسته شد با اینکه اولیای وزارت آموزش و پرورش دانشگاه تهران می خواستند تا جایی که قانون و مقررات اجازه دهد، حقوق و مزایایش را تامین کنند، اما با حقوق ناچیز رتبه اداری بازنشسته شد و هیچگاه شکوه و شکایتی بر زبان نمی آورد. او با اینکه می توانست بهتر از آنی که بود زندگی کند، در تمام دوران زندگی مناعت و قناعت خود را حفظ نمود و با حقوق کارمندی خویش در عسرت و سختی زندگی می کرد. فرزان هیچگاه از دوستان خود چیزی نمی پذیرفت و هر وقت به آن آزاده مرد اصرار می کردند که هدیه ای قبول کند، با ملامت خاص خود عذرخواهی می کرد و می گفت: فعلا نیازی ندارد و هرگاه احتیاج داشته باشد خواهد گفت و می فرمود: من در خانه دخترم هستم و دختر و دامادم از من به خوبی پرستاری و نگه داری می کنند. آنها درآمدشان برای زندگی یک خانواده متوسط ایرانی کفایت می کند.

فروتنی فرزان

از صفات بارز فرزان فروتنی و تواضع ایشان بود. استاد مجتبی مینوی در مورد این خوی استاد می نویسد: آنچه از دوستان درباره فرزان فرا گرفته ام این است که وی از آن مردان فیاض کم نظیر عالم بود که در حق ایشان گفته اند: کبر و ناز و حاجب دربان در این درگه نیست. همین که کسی از برای استفاده به نزد او می رفت و او این مستفید را به حضور می پذیرفت، باب افاضه را بی دریغ بر روی او می گشود و هر چه می دانست سبیل او می کرد. ضنت و بخل و امساک را در مذهب افاضه و افاده محظور می شمرد و از سرزنش و تحقیر و استهزا که شیوه ی لئیمان است و جوینده دانش را شرمنده و دل آزرده می سازد، بالمره دور بود.

فرزان بردبار

علامه پس از این که در بوشهر به بیماری مالاریا دچار شد و بدن او به تدریج به تحلیل رفت، با وجود ضعف و بیماری روحیه ای بسیار قوی داشت و در برابر شداید و سختی روزگار بردبار بود. ایشان با وجود زجر تبعید به نقاط بد آب و هوا و فقر و تنگدستی، هیچ گاه گله و شکایتی نداشت و خداوند را شکرگزار بود . او همیشه می گفت: باید در مقابل امواج حوادث بردبار بود و طاقت آورد زیرا روزگار در گذر است و دست گره گشای زمان همه چیز را به موقع حل و فصل می کند.

فرزان و احترام به دانشمندان و عالمان

سید محمد فرزان به علما و دانشمندان احترام فوق العاده می گذاشت. او به عالمانی همچون حاج سید شیخ هادوی، شیخ محمد حسین آیتی، برادر خویش آیت ا... تهامی که حتی کوچکتر از او بود احترام می گزارد. در تمامی مجالس برادر خود را بر خود مقدم می داشت. دکتر امیر حسن یزد گردی در مقدمه نقئه المصدور نگاشته است: علامه با گشاده رویی و سماحت طبع، بی آنکه گرد ملالی بر حاشیه خاطر راه دهند و یا از سر سامت گرهی بر پیشانی نشانند، به بیانی لطف آمیز و به اشباع و تفضیل به شرح دقایق و توضیح نکات آن مواضیع می پرداختند و اگر این بنده را نیز گاه به گاه در آن ابواب نظری می بود از سر شفقت و محض به آموزی، به رفقی تمام آن را به محک نقد خویش آشنا می ساختند و به عیوب آن انگشت می نهادند و جنبه های نقص و ضعف آنرا فرا می نمودند.

وطن پرستی فرزان

حس وطن پرستی از خصلت های بارز علامه فرزان بود. خدمت عاشقانه اش در نقاط دور افتاده و محروم همچون سیستان و بنادر جنوبی تاییدی بر این مدعا است. ابراهیم صهبا می نویسد: علامه فرزان در سر کلاس و چه سخنرانی های اجتماعی خود همیشه ما را به وطن پرستی و عشق به آب و خاک و مخصوصا شهر بیرجند که محل نشو و نمای ما بود تشویق می کرد.

فرزان و سیاست

زمانی که فرزان در سیستان بود، اعتماد مردم آنجا را چنان به خود جلب کرده بود که در سال 1307 شمسی در صدد برآمدند او را به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب نمایند. اما روز پیش از انتخابات فرزان دستگیر و به طرز فجیعی به مشهد انتقال یافت. این بدان علت بود که فرزان مردی سیاس نبود. علامه در سیاست تابع مولا علی (ع) بود نه معاویه و همیشه در بحث هایی که میان ایشان و برخی دوستان سیاسی اش به عمل می آمد، جمله منسوب به امیر المومنین را شاهد می آورد: الحلیه ترک الحلیه. علامه می گفت: انسان راستین آن است که بی شیله پیله بوده و با مردم در هر پست و مقامی که هست، صراحت لهجه و صداقت داشته باشد و از بند و بست های پنهانی پرهیز نماید. فرزان چون پیرو حق و حقیقت بود و تابع مکتب علی (ع) در سیاست شکست خورد و به جای مجلس شورای ملی از بوشهر سر در آورد.

فرزان و سیر و سفر

علامه فرزان خود چندان تمایلی به مسافرت نداشت . شاید علت آن بیماری سال های پایان عمر او بود که تصور می کرد طاقت سختی های سفر را ندارد. اما پیوسته ما را به سفر تشویق می کرد و معتقد بود که سفر مرد را پخته و سنجیده می کند. توصیه اش به شاعران این بود که شاعر باید مانند سعدی به سیر و سیاحت بپردازد.

استادان فرزان

از استادان علامه در مدرسه شوکتیه می توان به میرزا احمد مدیر نراقی، میرزا مهدی نراقی و ملا شیخ احمد سلیمانی اشاره کنیم که دوره شش ساله ابتدایی را تدریس می کردند. استادان فرزان در حوزه علمیه مشهد عبارت بودند از: ادیب نیشابوری، آیت ا... زاده خراسانی (حاج میرزا محمد کفایی خراسانی) و حاج آقا حسن قمی

شاگردان فرزان

استاد فرزان شاگردان بسیاری را تربیت کرد که خود بعدها از مشاهیر و دانشمندان بنام منطقه، ایران و حتی جهان شدند. به تعدادی از این افراد اشاره می کنیم:
الف- پرفسور محمد حسن گنجی
ب- دکتر محمد اسماعیل رضوانی
ج- دکتر جمال رضایی
د- دکتر تهامی
ه- دکتر محمد حسین اعتمادی
و- دکتر هادی فرزانه

بزرگداشت فرزان

در زمان حیات علامه فرزان و به مناسبت هفتادمین سالگی ایشان به سال 1345 خورشیدی مجالس بزرگداشتی در بیشتر انجمن های ادبی پایتخت مانند انجمن بین المللی قم برگزار گردید و در این مجالس استادان بزرگ چون جلال الدین همایی، حبیب یغمایی، سید محمود فرخ و محمد اسلامی ندوشن، مقالات ارزشمند درباره ارزش علمی استاد قرائت نموده به ایراد سخن پرداختند. 

آخرین ویرایش۲۰ آذر ۱۴۰۰